در طب قدیم کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن، هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند، این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمر درد و پهلو درد صورت می گرفت
در طب قدیم کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن، هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند، این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمر درد و پهلو درد صورت می گرفت
شرح و تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست. ناصرخسرو. چون دعا را گزارشی سره کرد دم خود را بخور مجمره کرد. نظامی. ، جستجو. تفحص: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر چ وحید ص 157). ، نقش کردن. حجاری کردن. تراشیدن: پس آنگه از سنان تیشۀ تیز گزارش کرد شکل شاه و شبدیز. نظامی. ، تعبیر خواب کردن: گزارش همی کرد اسفندیار بفرمان یزدان پروردگار. فردوسی. به ژرفی بدین خواب من گوش دار گزارش کن و یک به یک هوش دار. فردوسی. پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوذرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد. (مجمل التواریخ والقصص)
شرح و تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست. ناصرخسرو. چون دعا را گزارشی سره کرد دم خود را بخور مجمره کرد. نظامی. ، جستجو. تفحص: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر چ وحید ص 157). ، نقش کردن. حجاری کردن. تراشیدن: پس آنگه از سنان تیشۀ تیز گزارش کرد شکل شاه و شبدیز. نظامی. ، تعبیر خواب کردن: گزارش همی کرد اسفندیار بفرمان یزدان پروردگار. فردوسی. به ژرفی بدین خواب من گوش دار گزارش کن و یک به یک هوش دار. فردوسی. پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوذرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد. (مجمل التواریخ والقصص)
کشیدن خون را بسوی جلد بوسیلۀ بادکش یا شاخ یا استکانی که هوای آنرا بیرون کرده باشند، با مکیدن یا سوختن پنبه و یا چیز دیگر در آن، گوشت میان بغل و بن پستان. گوشت پستان. ج، بآدل. (منتهی الارب). و رجوع به بأزله شود
کشیدن خون را بسوی جلد بوسیلۀ بادکش یا شاخ یا استکانی که هوای آنرا بیرون کرده باشند، با مکیدن یا سوختن پنبه و یا چیز دیگر در آن، گوشت میان بغل و بن پستان. گوشت پستان. ج، بآدِل. (منتهی الارب). و رجوع به بأزله شود
(خارید خارد خواهد خارید بخار خارنده خاریده خارش) پوست بدن را با ناخن یا چیز دیگرچند بار مس کردن باری تسکین حس مخصوصی که از گزیدن شپش یا کیک یا چرکین بودن بدن یا بعلت بعضی بثورات حاصل شود، خارش کردن عضو یا اعضایی از بدن: (تنم میخارد) یا تنش میخارد. میل بکتک خوردن دارد
(خارید خارد خواهد خارید بخار خارنده خاریده خارش) پوست بدن را با ناخن یا چیز دیگرچند بار مس کردن باری تسکین حس مخصوصی که از گزیدن شپش یا کیک یا چرکین بودن بدن یا بعلت بعضی بثورات حاصل شود، خارش کردن عضو یا اعضایی از بدن: (تنم میخارد) یا تنش میخارد. میل بکتک خوردن دارد
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد