جدول جو
جدول جو

معنی زارکش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

زارکش کردن
(زَ دَ)
شکنجه دادن کسی را تا بدان کشته شود. بزجر و سختی کشتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادکش کردن
تصویر بادکش کردن
در طب قدیم کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن، هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند، این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمر درد و پهلو درد صورت می گرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا نَنْ دَ / دِ کَ دَ)
کشتن با گونه گونه عذابها
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ’َ دَ)
بزجر کشتن. با شکنجه کشتن. شکنجه کردن. رجوع به زجر و زجرکش شدن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ بَ رَ شِ کَ تَ)
شرح و تفسیر کردن:
همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق
هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست.
ناصرخسرو.
چون دعا را گزارشی سره کرد
دم خود را بخور مجمره کرد.
نظامی.
، جستجو. تفحص:
هردم آهنگ خارشی میکرد
خویشتن را گزارشی میکرد.
(هفت پیکر چ وحید ص 157).
، نقش کردن. حجاری کردن. تراشیدن:
پس آنگه از سنان تیشۀ تیز
گزارش کرد شکل شاه و شبدیز.
نظامی.
، تعبیر خواب کردن:
گزارش همی کرد اسفندیار
بفرمان یزدان پروردگار.
فردوسی.
به ژرفی بدین خواب من گوش دار
گزارش کن و یک به یک هوش دار.
فردوسی.
پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوذرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
کشیدن خون را بسوی جلد بوسیلۀ بادکش یا شاخ یا استکانی که هوای آنرا بیرون کرده باشند، با مکیدن یا سوختن پنبه و یا چیز دیگر در آن، گوشت میان بغل و بن پستان. گوشت پستان. ج، بآدل. (منتهی الارب). و رجوع به بأزله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
فرهنگ لغت هوشیار
(خارید خارد خواهد خارید بخار خارنده خاریده خارش) پوست بدن را با ناخن یا چیز دیگرچند بار مس کردن باری تسکین حس مخصوصی که از گزیدن شپش یا کیک یا چرکین بودن بدن یا بعلت بعضی بثورات حاصل شود، خارش کردن عضو یا اعضایی از بدن: (تنم میخارد) یا تنش میخارد. میل بکتک خوردن دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادکش کردن
تصویر بادکش کردن
بادکش گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
((~. کَ دَ))
شرح و تفسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
Moor, Park
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
Wail, Whine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
amarrer, garer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
gémir, se plaindre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
lamentar, reclamar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
jammeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
aanmeren, parkeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
lamentarse, quejarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
amarrar, estacionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
lamentare, lamentarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
ormeggiare, parcheggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
wehklagen, jammern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
amarrar, estacionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
哀号 , 抱怨
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
停泊 , 停车
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
lamentować, narzekać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
przybić do brzegu, parkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
волати , скаржитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
пришвартувати , паркувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
anlegen, parken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
вопить , ныть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
пришвартовать , парковать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زاری کردن
تصویر زاری کردن
विलाप करना , शिकायत करना
دیکشنری فارسی به هندی